خـاکـم بــه ره آن بــت چـالـاک نـکـردنـدفـریاد کـه کـشـتـنـدم و در خـاک نکـردندمـن طـایفـه ای بـر سـر آن کـوی ندیدمکز دست غمش جامه جان چاک نکردندمـن ب…
خـاکـم بــه ره آن بــت چـالـاک نـکـردنـد | فـریاد کـه کـشـتـنـدم و در خـاک نکـردند |
مـن طـایفـه ای بـر سـر آن کـوی ندیدم | کز دست غمش جامه جان چاک نکردند |
مـن بــاک نـدارم مـگـر از بـی بـصـرانـی | کـاندیشـه از آن غـمزه بـی بـاک نکـردند |
قـومـی بـه وصـالـش نـتـوانـنـد رسـیدن | کـز تــیـر دعـا رخـنـه در افـلـاک نـکـردنـد |
فردای قیامت به چه رو سر زند از خاک | خـلقـی که در آن حـلقـه فـتـراک نکـردند |
شـسـتـند بـه دریای مـحـبـت تـن مـا را | لـیک از رخ مـا گـرد غـمـش پـاک نکـردند |
الـمـنـت لــلـه کــه بــمـردنـد گــروهـی | کز عـشـق تـو جـان دادم، ادراک نکـردند |
غـم دسـت بـرآورد مگـر بـاده فـروشـان | امـشـب بـه قـدح آب طـربـنـاک نـکـردنـد |
کاری که غـمش بـا دل من کرد فروغی | از بــرق فـروزنـده بـه خـاشـاک نـکـردنـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج