کــام مـن از آن کـنـج دهـان هـیـچ نـدادنـدجـز رنـجـم از این گـنـج نهان هیچ نـدادنددر وصف دهانش همه را ناطقه لال اسـتاینـجـاسـت کـه تـقـریر زبـان هیچ ن…
کــام مـن از آن کـنـج دهـان هـیـچ نـدادنـد | جـز رنـجـم از این گـنـج نهان هیچ نـدادند |
در وصف دهانش همه را ناطقه لال اسـت | اینـجـاسـت کـه تـقـریر زبـان هیچ نـدادند |
آتــش زدگــان ســتــم یــار خــمــوشــنــد | اینـجـاسـت کـه یارای فـغـان هیچ ندادند |
بــاریـک تــر از مـوی شــدنـد اهـل دل امــا | آگـاهـی از آن مـوی مـیـان هـیـچ نـدادنـد |
از بـوالـهوسـان مسـاله عـشـق مپـرسـید | زیرا کـه در این مـرحـلـه جـان هیچ ندادند |
یـک بــاره سـبـک بـار شـد از غـصـه دوران | آن را کـه بـجـز رطـل گـران هـیـچ نـدادنـد |
آسـایـشـی از مـغـبــچـگـان هـیـچ نـدیـدم | آســایـشــم از دیـر مـغـان هـیـچ نـدادنـد |
رفتـم بـه سـراغ دل گم گشـتـه بـه کویش | زین یوسف گم گشته نشان هیچ ندادند |
چـون شـاد نـبـاشـم کـه دل غـمـزده ام را | غـیـر از غـم آن سـرو روان هـیـچ نـدادنـد |
در مـردن آن شــمـع بــرافــروخــتــه مــا را | الـا نـفـس شـعـلـه فـشـان هیچ نـدادنـد |
تـیری بـه نـشـان دل مـا هـیـچ نـینـداخـت | انصـاف بـدان سـخـت کـمـان هیچ ندادند |
از خـوان قـضـا قـسـمـت ابــنـای جـهـان را | بــی هـمـت دارای جـهـان هـیـچ نـدادنـد |
بخشنده ملک ناصردین آن که به خصمش | آســودگــی از دور زمــان هـیـچ نــدادنــد |
فـریـاد کـه تـرکـان سـتـم پـیشـه فـروغـی | در کـشـتـن عـشـاق امـان هـیچ نـدادنـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج