مرا تـو گوش گرفـتـی همی کـشـی بـه کـجـابگو که در دل تو چیست چیست عزم تو راچـه دیگ پـخـتـه ای از بـهـر مـن عـزیـزا دوشخـدای دانـد تـا چـیـسـت عـشـق را …
مرا تـو گوش گرفـتـی همی کـشـی بـه کـجـا | بگو که در دل تو چیست چیست عزم تو را |
چـه دیگ پـخـتـه ای از بـهـر مـن عـزیـزا دوش | خـدای دانـد تـا چـیـسـت عـشـق را سـودا |
چو گوش چرخ و زمین و ستاره در کف توست | کـجـا روند همان جـا کـه گفـتـه ای کـه بـیا |
مـرا دو گـوش گـرفـتـی و جـملـه را یک گـوش | کـه مـی زنـم ز بـن هر دو گـوش طـال بـقـا |
غــلــام پــیــر شــود خــواجــه اش کــنــد آزاد | چـو پــیـر گـشـتــم از آغـاز بــنـده کـرد مـرا |
نـه کـودکـان بــه قـیـامـت سـپـیـدمـو خـیـزنـد | قــیـامــت تــو ســیـه مـوی کــرد پــیـران را |
چــو مـرده زنـده کـنـی پــیـر را جــوان سـازی | خـموش کردم و مشغول می شوم بـه دعا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج