ز دام سوخـتـگان عشق را رهایی نیستز لفـظ، معـنی بـیگانه را جـدایی نیسـتدرین زمـانه چـنان راه فـیض مـسـدوسـتکه از شـکاف دل امید روشـنایی نیسـتخوش است در…
ز دام سوخـتـگان عشق را رهایی نیست | ز لفـظ، معـنی بـیگانه را جـدایی نیسـت |
درین زمـانه چـنان راه فـیض مـسـدوسـت | که از شـکاف دل امید روشـنایی نیسـت |
خوش است دردل شب دستگیری محتاج | عـبـادتـی کـه نـهانـی بـود ریایی نیسـت |
ز بــیــقــراری دراســت تــیــغ بــازی مــن | وگـرنه موج مـرا میل خـودنمـایی نیسـت |
دل مـن و تـو ز هـمـصـحـبــتــان دیـریـنـنـد | مرا بـه ظـاهر اگر بـا تـو آشـنایی نیسـت |
ز فیض بـی ثـمری فارغ از خـزان شـده ام | مرا چـو سـرو شکایت ز بـینوایی نیسـت |
فـغـان کـه آبـلـه در پـرده مـی کـند اظـهار | شکایتـی که مرا از بـرهنه پـایی نیسـت |
خـمش ز دعوی دانش، که جـهل را صائب | هزار حجت ناطق چو خودستایی نیست |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج