یغـمابـک تـرکسـتـان بـر زنگ بـزد لشـکـردر قـلـعـه بـی خـویشـی بـگـریز هـلـا زوتـرتـا کی ز شـب زنگی بـر عقل بـود تـنگیشـاهنشـه صبـح آمد زد بـر سـر او خ…
یغـمابـک تـرکسـتـان بـر زنگ بـزد لشـکـر | در قـلـعـه بـی خـویشـی بـگـریز هـلـا زوتـر |
تـا کی ز شـب زنگی بـر عقل بـود تـنگی | شـاهنشـه صبـح آمد زد بـر سـر او خـنجـر |
گـاو سـیه شـب را قـربـان سـحـر کـردنـد | مؤذن پــی ایـن گـویـد کـالـلـه هـو الـاکـبــر |
آورد بــرون گـردون از زیـر لـگـن شـمـعـی | کـز خـجـلـت نـور او بــر چـرخ نـمـانـد اخـتـر |
خـورشـید گـر از اول بـیمـارصـفـت بـاشـد | هم از دل خود گردد در هر نفسی خوشتر |
ای چشم که پردردی در سایه او بنشین | زنـهـار در ایـن حــالـت در چــهـره او بــنـگـر |
آن واعـظ روشـن دل کو ذره بـه رقـص آرد | بـس نور کـه بـفـشـاند او از سـر این مـنبـر |
شـابـاش زهی نوری بـر کـوری هر کوری | زان پـس که بـر آرد سـر کـور وی نپـوشـاند |
شـمـس الـحـق تـبـریزی در آینـه صـافـت | گـر غـیـر خـدا بـیـنـم بــاشـم بـتـر از کـافـر |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج