فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٢٢٠: یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر

یغـمابـک تـرکسـتـان بـر زنگ بـزد لشـکـردر قـلـعـه بـی خـویشـی بـگـریز هـلـا زوتـرتـا کی ز شـب زنگی بـر عقل بـود تـنگیشـاهنشـه صبـح آمد زد بـر سـر او خ…

یغـمابـک تـرکسـتـان بـر زنگ بـزد لشـکـردر قـلـعـه بـی خـویشـی بـگـریز هـلـا زوتـر
تـا کی ز شـب زنگی بـر عقل بـود تـنگیشـاهنشـه صبـح آمد زد بـر سـر او خـنجـر
گـاو سـیه شـب را قـربـان سـحـر کـردنـدمؤذن پــی ایـن گـویـد کـالـلـه هـو الـاکـبــر
آورد بــرون گـردون از زیـر لـگـن شـمـعـیکـز خـجـلـت نـور او بــر چـرخ نـمـانـد اخـتـر
خـورشـید گـر از اول بـیمـارصـفـت بـاشـدهم از دل خود گردد در هر نفسی خوشتر
ای چشم که پردردی در سایه او بنشینزنـهـار در ایـن حــالـت در چــهـره او بــنـگـر
آن واعـظ روشـن دل کو ذره بـه رقـص آردبـس نور کـه بـفـشـاند او از سـر این مـنبـر
شـابـاش زهی نوری بـر کـوری هر کوریزان پـس که بـر آرد سـر کـور وی نپـوشـاند
شـمـس الـحـق تـبـریزی در آینـه صـافـتگـر غـیـر خـدا بـیـنـم بــاشـم بـتـر از کـافـر

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج