قـتـل مـا ای دل بـه تـیـغ او مـقـدر کـرده انـدغــم مـخــور زیـرا کـه روزی را مـقـرر کـرده انـدهر کـجـا ذکـری از آن جـعـد معـنبـر کـرده اندمشک چین را ا…
| قـتـل مـا ای دل بـه تـیـغ او مـقـدر کـرده انـد | غــم مـخــور زیـرا کـه روزی را مـقـرر کـرده انـد |
| هر کـجـا ذکـری از آن جـعـد معـنبـر کـرده اند | مشک چین را از خجالت خاک بر سر کرده اند |
| تـا ز خـونت نگذری، مگذار پـا در کوی عشـق | زان که اینجـا خـاک را بـا خـون مخـمر کرده اند |
| عـاشـقـانـش را بـه مـحـشـر وعـده دیدار داد | ساده لوحی بین که این افسانه بـاور کرده اند |
| بـا لـب لـعـل بـتـان هـیچ از کـرامـت دم مـزن | زان کـه اینان مـعـجـز عـیسـی مکـرر کـرده اند |
| هــر ســر مــوی مــرا در دیــده بـــدبــیــن او | گـاه نوک خـنـجـر و گـه نیش نشـتـر کـرده انـد |
| تـا شب هجرانش آمد روشنم شد مو بـه مو | آن چـه بـا تـقـصـیرکـاران روز محـشـر کـرده اند |
| تـا بـه بـازار تـو جـان دادم نـکـو شـد کـار مـن | سـودمـنـدان کـی ازین سـودا نکـوتـر کـرده اند |
| تـو بـه ابـرو کـرده ای تـسـخـیر دلها گـر مدام | خـسـروان از تـیغ عـالـم را مـسـخـر کـرده انـد |
| تو ز مژگان کرده ای با قلب مشتاقان خویش | آن چـه جـلادان سـنگین دل ز خـنجـر کرده اند |
| صـورتـی را کـاو ز کـف دیـن فـروغـی را ربــود | مـعـنـیـش در پــرده خــاطــر مـصــور کـرده انـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج











