زمین چو ریگ روان است بـر جناح سفردر او فـشـردن پـای ثـبـات مـمـکـن نیسـتبـه داغ عشق در اینجا اگر نسوخته ایز آفـتـاب قـیـامـت نـجـات مـمـکـن نـیسـتز فک…
زمین چو ریگ روان است بـر جناح سفر | در او فـشـردن پـای ثـبـات مـمـکـن نیسـت |
بـه داغ عشق در اینجا اگر نسوخته ای | ز آفـتـاب قـیـامـت نـجـات مـمـکـن نـیسـت |
ز فکر تـشنه لبـان خـضر آب سیر نخورد | وگـرنه سـیری از آب حـیات ممکـن نیسـت |
ز شـرم آن لـب شـیرین اگـر نـگـردد آب | به چوب بـستن دست نبـات ممکن نیست |
به زور، روی دل از دل نمی توان گرداند | بـه دوسـتـان، عـدم التـفات ممکن نیسـت |
چـگـونه قـطـره تـواند محـیط دریا شـد؟ | ز راه فـکـر رسـیدن بـه ذات ممکـن نیسـت |
مگـر وسـیلـه شـود خـط عـنبـرین، ورنه | بـه مهر خـال رسـاندن بـرات ممکن نیست |
مـکـن تـلـاش رهـایـی ز زلـف او صـائب | کـه از کـمند خـدایی نجـات ممکـن نیسـت |
خـلاصی دل ما از جـهات ممکن نیست | به زور نقش ز ششدر نجات ممکن نیست |
بـلاسـت عـاشـقی نوخـطـان چـار ابـرو | ز چـار مـوجـه دریا نـجـات مـمـکـن نـیسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج