ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زرتــا ســیـنـه هـا روشــن شــود افـزون شـود نـور نـظـرکـوری هـشـیـاران ده آن جـام سـلـطـانـی بـدهتا جسم گردد همچو ج…
ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر | تــا ســیـنـه هـا روشــن شــود افـزون شـود نـور نـظـر |
کـوری هـشـیـاران ده آن جـام سـلـطـانـی بـده | تا جسم گردد همچو جان تا شب شود همچون سحر |
چـون خـواب را درهـم زدی درده شـراب ایـزدی | زیـرا نـشــایـد در کـرم بــر خــلـق بــســتــن هـر دو در |
ای خـورده جـام ذوالـمنن تـشـنیع بـیهوده مزن | زیـرا کــه فــاز مـن شــکــر زیـرا کــه خــاب مـن کــفــر |
ای تـو مقیم میکده هم مستـی و هم می زده | تـشـنـیـع هـای بـیهـده چـون مـی زنـی ای بـی گـهـر |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج