به می طرف شدن آیین هوشیاران نیستبه قلب شعله زدن کار نی سواران نیستبــه روز ابــر، زر مـطـربــان بـه بــاده دهـیـدکه هیچ نغمه تـر چون صدای بـاران نیستع…
به می طرف شدن آیین هوشیاران نیست | به قلب شعله زدن کار نی سواران نیست |
بــه روز ابــر، زر مـطـربــان بـه بــاده دهـیـد | که هیچ نغمه تـر چون صدای بـاران نیست |
عـجـب که آتـش دوزخ بـه خـویشـتـن گیرد | دلی که سـوخـتـه آتـشین عذاران نیسـت |
بــه بـیـقـراری دل وا شـده اسـت دیـده مـا | سـپــنـد در نـظـر مـا ز بــیـقـراران نـیـسـت |
چـو گردبـاد نگردم بـه گرد خـود، چـه کـنم؟ | درین زمانه که گردی ز خـاکسـاران نیست |
ســخــن بــه بــال هـوادار اوج مــی گــیـرد | وگـرنـه نـالـه قـمـری کـم از هزاران نیسـت |
همـیشـه ابـرتـری هـسـت در نـظـر صـائب | خـرابــه دل مـا بـی هـوای بــاران نـیـسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج