آه ، تــاکــی ز ســفــر بــاز نــیـایـی ، بــازآاشتـیاق تـو مرا سـوخـت کجـایی، بـازآشـده نزدیک کـه هجـران تـو، مارا بـکـشـدگـرهمـان بـر سـرخـونریزی ما…
آه ، تــاکــی ز ســفــر بــاز نــیـایـی ، بــازآ | اشتـیاق تـو مرا سـوخـت کجـایی، بـازآ |
شـده نزدیک کـه هجـران تـو، مارا بـکـشـد | گـرهمـان بـر سـرخـونریزی مایی ، بـازآ |
کـرده ای عـهد که بـازآیی و ما را بـکشـی | وقـت آنسـت که لطـفـی بـنمایی، بـازآ |
رفتی و بـاز نمی آیی و من بی تو بـه جان | جـان من اینهمه بـی رحم چرایی، بـازآ |
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی | گرچه مستوجب سد گونه جفایی، بازآ |