از تــو دل بــرنـکـنـم تــا دل و جــانـم بــاشـدمی بـرم جور تـو تـا وسع و توانم بـاشدگر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافتور کشی زار چه دولت بـه از آ…
از تــو دل بــرنـکـنـم تــا دل و جــانـم بــاشـد | می بـرم جور تـو تـا وسع و توانم بـاشد |
گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت | ور کشی زار چه دولت بـه از آنم بـاشد |
چون مرا عشق تو از هر چه جهان بـازاستـد | چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد |
تــیـغ قــهـر ار تــو زنــی قــوت روحــم گــردد | جـام زهر ار تـو دهی قوت روانم بـاشـد |
در قـیـامـت چــو سـر از خـاک لـحــد بــردارم | گـرد سـودای تـو بـر دامن جـانم بـاشـد |
گر تـو را خـاطـر ما نیسـت خـیالت بـفرسـت | تـا شـبـی مـحـرم اسـرار نهانـم بـاشـد |
هر کسی را ز لبـت خـشک تـمنایی هست | من خود این بخت ندارم که زبـانم باشد |
جـان بـرافشانم اگر سعدی خـویشم خوانی | ســر ایـن دارم اگـر طــالـع آنـم بــاشــد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج