فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ١٨: اگر خورشید و مه نبود برین گردون مینایی

اگـر خـورشـید و مـه نـبـود بـرین گـردون مـینـاییتــو از رو پــرده بــرگـیـر و هـمـی کـن عـالـم آرایـیسـزای وصـف روی تـو سـخـن در طبـع کس نایدکه در تـو…

اگـر خـورشـید و مـه نـبـود بـرین گـردون مـینـایی تــو از رو پــرده بــرگـیـر و هـمـی کـن عـالـم آرایـی
سـزای وصـف روی تـو سـخـن در طبـع کس ناید که در تـو خیره می ماند چـو من چـشم تـماشایی
میان جـمع مه رویان همچـون شـب سـیه مویان تـو بـا این روی چـون خورشید همچـون روز پـیدایی
تـرا لیلی نشـاید گفـت لیکن عـاقـل از عـشـقـت عجـب نبـود که چـون مجـنون بـرآرد سـر بـشیدایی
مـنـم از عـشـق روی تــو مـقـیـم خـاک کـوی تـو مـگـس از بـهـر شـیـریـنـیـسـت در دکـان حـلـوایـی
اگـر در روز وصــل تــو نـبــاشــم جــمـع بــا یـاران مـن و آه سـحــرگـاه و شـب هـجــران و تــنـهـایـی
مرا بـا غـیر خـود هرگـز مکـن نسـبـت مدان مایل مسلمان چـون کند نسـبـت مسیحـا را بـتـرسـایی
میان صبـر و عشق ای جان نزاعست از برای دل کـه اندر دل نمی گنجـد غـم عـشـق و شـکـیبـایی
حـرم بــر عـاشـقـان تــنـگـسـت از یـاران غـار تـو چو سگ بیرون در خسبم من مسکین ز بی جایی
عـزیـز مـصـر اگـر مـا را مـلـامـت گـر بــود شــایـد تـو حـسـن یـوسـفـی داری و مـن مـهـر زلـیـخـایی
ز جان بازان این میدان کسی همدست من نبود که من در راه عـشـق تـو بـسـر رفـتـم ز بـی پـایی
چـو سعدی سیف فرغانی بـوصف پـستـه تـنگت چـو طوطی گر سخن گوید کند زآن لب شکرخـایی
چـو جـنـت دایم انـدر وی هـمـه رحـمـت فـراز آید «تـو از هر در که بـاز آیی بـدین خـوبـی و زیبـایی »

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج