فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 29 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ١٨٤: از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد

از بـناگوش تـو هر شـب گـله سـر خـواهم کـردشب خود را به همین شیوه سحر خواهم کردمـو بـه مـو بـنـده آن زلـف سـیـه خـواهـم شـدسـال هـا خــواجــگـی دور قـم…

از بـناگوش تـو هر شـب گـله سـر خـواهم کـردشب خود را به همین شیوه سحر خواهم کرد
مـو بـه مـو بـنـده آن زلـف سـیـه خـواهـم شـدسـال هـا خــواجــگـی دور قـمـر خــواهـم کـرد
بــا خـم ابــروی او نـرد هـوس خـواهـم بــاخـتپـیش شـمشـیر بـلا سـینه سـپـر خـواهم کرد
گــنـدم خــال وی از جــنــت او خــواهـم چــیـدمـن هـم از روی صــفـا کـار پــدر خــواهـم کـرد
زان لـب تـنگ شـکـربـار سـخـن خـواهم گـفـتهـمـه شـهـر پــر از تــنـگ شـکـر خـواهـم کـرد
هـم ز خــاک در او سـوی سـفـر خـواهـم رفـتهـم لـب خـشـک بـه آب مـژه تـر خـواهـم کـرد
خـون دل در غـم یاقـوت لـبـش خـواهـم ریخـتدیده را غـرقـه بـه خـون آب جـگـر خـواهم کـرد
آخـر از دسـت غـمـش چـاک بـه دل خـواهم زدعاقبـت از سـتـمش خـاک بـه سر خـواهم کرد
دل بــه زنـار سـر زلـف بــتــان خـواهـم بــسـتخـویشـتـن را بـه ره کـفـر سـمـر خـواهـم کـرد
نعره خواهم زد و در دشت جنون خواهم تاختشعله خـواهم شد و در سنگ اثـر خـواهم کرد
گــر فــروغــی رخ او بــار دیـگــر خــواهــم بــردکـی بـه جـز دادن جـان کـار دگـر خـواهـم کـرد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج