دوش زلـف سـیهت بـنـده نوازیها کـرددل دیـوانـه بـه زنـجـیـر تـو بـازیـهـا کـردآتـش چهره تو مجمره سوزیها داشتعـنـبـرین طـره تـو غـالـیه سـازیها کـردلب پ…
دوش زلـف سـیهت بـنـده نوازیها کـرد | دل دیـوانـه بـه زنـجـیـر تـو بـازیـهـا کـرد |
آتـش چهره تو مجمره سوزیها داشت | عـنـبـرین طـره تـو غـالـیه سـازیها کـرد |
لب پـر شکر تو شهد فشانیها داشت | چشم افسون گر تو سحر طرازیها کرد |
تـا نسیم سحـر از جـعد بـلندت دم زد | عـمر کوتـاهم از این قـصـه درازیها کـرد |
تا فروغی دلش از شوق فروزان گردد | چـین کاکل بـه سرت چـتـر فرازیها کرد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج