مـی شــدی غـافـل ز اســرار قـضـازخـم خـوردی از سـلحـدار قضاایـن چــه کـار افـتــاد آخــر نـاگـهـاناین چنین باشد چنین کار قضاهیچ گل دیدی کـه خـندد در ج…
مـی شــدی غـافـل ز اســرار قـضـا | زخـم خـوردی از سـلحـدار قضا |
ایـن چــه کـار افـتــاد آخــر نـاگـهـان | این چنین باشد چنین کار قضا |
هیچ گل دیدی کـه خـندد در جـهان | کـو نشـد گـرینده از خـار قـضـا |
هیچ بـخـتـی در جـهان رونق گرفت | کو نشد محبـوس و بـیمار قضا |
هـیـچ کـس دزدیده روی عـیش دید | کـو نـشــد آونـگ بــر دار قـضـا |
هیچ کس را مکر و فن سودی نکرد | پـیش بـازی هـای مـکـار قـضـا |
این قـضـا را دوسـتـان خـدمت کـنند | جـان کنند از صـدق ایثـار قـضـا |
گر چه صورت مرد جان بـاقی بـماند | در عـنـایت هـای بـسـیار قـضـا |
جـوز بـشـکسـت و بـمانده مغز روح | رفــت در حــلـوا ز انـبــار قـضــا |
آنک سـوی نـار شـد بـی مـغـز بـود | مـغـز او پـوسـید از انکـار قـضـا |
آنـک سـوی یـار شـد مـسـعـود بـود | مغز جـان بـگزید و شد یار قضا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج