هر کس که به دل حسرت پیکان تو داردآسـایشـی از جـنبـش مـژگـان تـو داردگـل چـاک زد از شـوق گـریبـان صـبـوریتــا آگـهـی از چــاک گـریـبــان تــو داردهر غـ…
هر کس که به دل حسرت پیکان تو دارد | آسـایشـی از جـنبـش مـژگـان تـو دارد |
گـل چـاک زد از شـوق گـریبـان صـبـوری | تــا آگـهـی از چــاک گـریـبــان تــو دارد |
هر غـنـچـه کـه سـر زد ز دم بـاد بـهـاری | مهری بـه لب از پـسته خندان تـو دارد |
هر لاله نو رسته که بشکفت در این بـاغ | داغی بـه دل از عارض رخشان تو دارد |
جـمعـیت خـاطـر ندهد دسـت کسـی را | کـاشـفـتـگـی از زلف پـریشـان تـو دارد |
هر لـحـظـه محـبـت ز پـی سـیر خـلـایق | سـودازده ای بــر سـر مـیـدان تــو دارد |
هر سـو که نظـر می کنی آن منظر زیبـا | صـاحـب نـظـری والـه و حـیران تـو دارد |
پـیراهن من چـاک شـد از رشک مگر بـاز | شوریده سری دست به دامان تو دارد |
پــیـداسـت ز نـالـیـدن دل سـوز فـروغـی | کاین سوخـتـگی را ز گلستـان تـو دارد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج