آخــر ایــن نــالــه ســوزنــده اثــرهــا داردشـب تـاریک، فـروزنـده سـحـرهـا داردغافل از حال جگر سوختـه عشق مبـاشکـه در آتـشـکـده سـینـه شـررها داردمه…
آخــر ایــن نــالــه ســوزنــده اثــرهــا دارد | شـب تـاریک، فـروزنـده سـحـرهـا دارد |
غافل از حال جگر سوختـه عشق مبـاش | کـه در آتـشـکـده سـینـه شـررها دارد |
مهر او تازه نهالی است به بـستان وجود | که بـه جز خون دل و دیده ثـمرها دارد |
قـابـل ناوک آن تـرک کـمان ابـرو کـیسـت | آن که از سـینه صد پـاره سـپـرها دارد |
گاهی از لعـل می گوید و گاه از لب جـام | ساقی بی خبران از طرفه خبرها دارد |
ناله سر می زند از هر بن مویم چون نی | بـه امیدی کـه دهان تـو شـکـرها دارد |
تــو پــسـنـد دل صـاحــب نـظـرانـی ورنـه | مادر دهر بـه هر گـوشـه پـسـرها دارد |
تـو در آیینه نـظـر داری و زین بـی خـبـری | کـه بــه دیـدار تـو آیـیـنـه نـظـرهـا دارد |
تـیره شـد روز فـروغـی بـه ره مـهر مـهی | کـه نهان در شـکـن طـره قـمـرها دارد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج