فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ١٥٩: دیده خون گشت و خون نمی خسبد

دیده خون گشت و خون نمی خسبددل مـن از جـنـون نـمـی خـسـبــدمــرغ و مــاهـی ز مـن شــده خــیـرهکاین شب و روز چون نمی خسبدپـیـش از این در عـجـب هـمـی بـو…

دیده خون گشت و خون نمی خسبددل مـن از جـنـون نـمـی خـسـبــد
مــرغ و مــاهـی ز مـن شــده خــیـرهکاین شب و روز چون نمی خسبد
پـیـش از این در عـجـب هـمـی بـودمکآسـمـان نـگـون نـمـی خــسـبــد
آسمان خـود کنون ز من خـیره اسـتکـه چـرا این زبـون نـمـی خـسـبـد
عـشـق بـر من فسـون اعظـم خـواندجان شنید آن فسون نمی خسبـد
این یقـینـم شـدسـت پـیـش از مـرگکـز بـدن جـان بـرون نمی خـسـبـد
هین خـمش کن بـه اصـل راجـع شـودیـده راجــعــون نـمــی خــســبــد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج