ای کاش پـی قتـل من آن سـیم تـن افـتـدشاید که نگاهش گه کشتن بـه من افتـدصد تـیشـه بـبـاید زدنش بـر دل هر سـنگتـا سـایه شـیرین بـه سـر کـوه کـن افـتـدوا…
| ای کاش پـی قتـل من آن سـیم تـن افـتـد | شاید که نگاهش گه کشتن بـه من افتـد |
| صد تـیشـه بـبـاید زدنش بـر دل هر سـنگ | تـا سـایه شـیرین بـه سـر کـوه کـن افـتـد |
| واقـف شـود از حـالت دل های شـکسـتـه | هر دل که در آن جعد شکن بر شکن افتد |
| خــمـیـازه گـشــایـد دهـن زخــم دلـم بــاز | چـون دیده بـدان غـمزه ناوک فـکـن افـتـاد |
| تــرســم کـه ز زنـدان ســر زلـف تــوام دل | آزاد نــگــردیــده بـــه چـــاه ذقــن افــتـــاد |
| جـان دادم و بــوسـی ز دهـان تـو گـرفـتـم | فـریاد گـر این قـصـه دهـن بـر دهن افـتـاد |
| کـو بـخـت بـلندی کـه بـر زلف تـو یک چـند | من بـر سر حـرف آیم و غیر از سخن افتـد |
| بــرخــیـزد و جــان در قـدمـت بــازفـشـانـد | گر چشم تـو بـر کشتـه خونین کفن افتـاد |
| صاحب نظری را که به چشم توفتد چشم | حـاشـا کـه بـه دنـبــال غـزال خـتـن افـتـد |
| بــگـذار کـه بــیـنـد قـد و روی تــو فـروغـی | تـا از نظـرش جـلـوه سـرو و سـمـن افـتـد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج











