فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ١٥٤: دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را

دیـده حـاصـل کـن دلـا آنـگـه بـبـیـن تـبـریـز رابی بـصیرت کی توان دیدن چنین تبـریز راهر چـه بـر افـلاک روحـانیسـت از بـهر شـرفمی نهد بـر خاک پـنهانی ج…

دیـده حـاصـل کـن دلـا آنـگـه بـبـیـن تـبـریـز رابی بـصیرت کی توان دیدن چنین تبـریز را
هر چـه بـر افـلاک روحـانیسـت از بـهر شـرفمی نهد بـر خاک پـنهانی جبـین تـبـریز را
پـا نهادی بـر فـلک از کبـر و نخـوت بـی درنگگر به چشم سر بدیدستی زمین تبریز را
روح حـیوانی تـو را و عـقـل شـب کـوری دگـربـا همـین دیده دلـا بـینی همین تـبـریز را
تـو اگر اوصاف خـواهی هسـت فردوس بـریناز صـفـا و نور سـر بـنـده کـمـین تـبـریز را
نفـس تـو عـجـل سـمین و تـو مثـال سـامریچون شناسد دیده عجل سمین تـبـریز را
هـمـچـو دریـاییسـت تـبـریز از جـواهـر و ز دررچـشـم درنـاید دو صـد در ثـمـین تـبـریز را
گر بـدان افـلاک کاین افـلاک گردانسـت از آنوافروشی هست بـر جانت غبین تبـریز را
گر نه جسمستی تو را من گفتمی بهر مثالجـوهـریـن یـا از زمـرد یـا زریـن تــبــریـز را
چـون همـه روحـانیون روح قـدسـی عـاجـزنـدچـون بـدانـی تـو بـدین رای رزین تـبـریز را
چـون درخـتـی را نبـینی مرغ کـی بـینی بـروپس چه گویم بـا تو جان جان این تبـریز را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج