خوشا قزوین و بـاغ شاه و گلگشت خیابانشکـه از آییـنـه پـیـشـانـی صـبـح اسـت مـیـدانـشگـلش بـار نسـیم صـبـحـگـاهی بـرنمی تـابـدنفس دزدیده عیسـی می کند سی…
خوشا قزوین و بـاغ شاه و گلگشت خیابانش | کـه از آییـنـه پـیـشـانـی صـبـح اسـت مـیـدانـش |
گـلش بـار نسـیم صـبـحـگـاهی بـرنمی تـابـد | نفس دزدیده عیسـی می کند سیر گلسـتـانش |
نسـیم چـاشـتـگاهش آنقـدر شـاداب می آید | کـه گـردد سـبـز اگـر خـاری درآویزد بـه دامـانـش |
درین گلشن نهال غنچه پیشانی نمی باشد | نسـیم صـبـح فارغـبـال می گردد بـه بـسـتـانش |
اگر آهی بـه سـهو از سینه عاشق بـرون آید | نسـیم کـیمـیاگـر می کـند چـون شـاخ ریحـانش |
بـرآرد سرواگر از طوق قمری سر عجـب نبـود | که بـلبـل می کند ازغـنچـه بـالین درگلسـتـانش |
ز دیوار ودرش پـای دل خـورشـیـد مـی لـغـزد | کــه داردطـــاقــت نــظـــاره آیــیــنــه رویــانــش؟ |
مرا افـکنده در دریای غـم نیلوفـری چـشـمی | که چون خورشید عالمسوز زرین است مژگانش |
چـه خواهد کردیارب بـا دل مجـروح من صائب | کـه بــر شـور جــزا حـق نـمـک دارد نـمـکـدانـش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج