دولتی همسایه شد همسایگان را الصلازین سـپـس بـاخـود نماند بـوالعـلی و بـوالعـلـاعاقبـت از مشرق جان تیغ زد چون آفتـابآن که جـان می جـست او را در خـلاء و…
دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا | زین سـپـس بـاخـود نماند بـوالعـلی و بـوالعـلـا |
عاقبـت از مشرق جان تیغ زد چون آفتـاب | آن که جـان می جـست او را در خـلاء و در ملأ |
آن ز دور آتـش نماید چـون روی نوری بـود | هـمـچــنـان کـه آتــش مـوسـی بــرای ابــتــلـا |
الصـلا پـروانه جـانان قـصـد آن آتـش کـنید | چــون بــلــی گــفــتــیـد اول دررویـد انـدر بــلــا |
چون سمندر در میان آتشش بـاشد مقام | هر که دارد در دل و جان این چنین شوق و ولا |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج