فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ١٤١: جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا

جـمـلـه یاران تـو سـنـگـنـد و تـوی مـرجـان چـراآسمان بـا جملگان جسمست و بـا تو جان چراچون تـو آیی جزو جزوم جمله دستـک می زنندچـون تـو رفـتـی جـمله افـ…

جـمـلـه یاران تـو سـنـگـنـد و تـوی مـرجـان چـراآسمان بـا جملگان جسمست و بـا تو جان چرا
چون تـو آیی جزو جزوم جمله دستـک می زنندچـون تـو رفـتـی جـمله افـتـادند در افـغـان چـرا
بـا خـیالـت جـزو جـزوم می شـود خـندان لـبـیمی شـود بـا دشـمـن تـو مو بـه مو دندان چـرا
بـی خط و بـی خـال تـو این عقل امی می بـودچون ببیند آن خطت را می شود خط خوان چرا
تـن همی گوید بـه جـان پـرهیز کن از عشق اوجـانش می گـوید حـذر از چـشـمه حـیوان چـرا
روی تـو پـیـغـامـبـر خـوبـی و حـسـن ایـزدسـتجـان بـه تـو ایمـان نـیارد بـا چـنـین بـرهان چـرا
کو یکی بـرهان که آن از روی تـو روشـنتـرسـتکـف نـبــرد کـفـرهـا زیـن یـوسـف کـنـعـان چــرا
هـر کـجـا تـخـمـی بـکـاری آن بــرویـد عـاقـبــتبــرنــرویـد هـیـچ از شــه دانــه احــســان چــرا
هـر کـجـا ویران بـود آن جـا امـید گـنـج هـسـتگـنـج حـق را مـی نـجــویـی در دل ویـران چــرا
بــی تــرازو هــیــچ بــازاری نــدیـدم در جــهــانجـمـلـه مـوزونـنـد عـالـم نـبــودش مـیـزان چـرا
گیرم این خربندگان خود بار سرگین می کشندایـن ســواران بــاز مـی مـانـنـد از مـیـدان چــرا
هــــر تـــــرانــــه اولــــی دارد دلــــا و آخـــــریبـس کـن آخـر این تـرانـه نـیسـتـش پـایان چـرا

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج