فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ١٣٩: چه می پرسی ز احوال شرار ما و پروازش

چــه مـی پــرسـی ز احـوال شـرار مـا و پــروازشکه در یک نقطه طی شد جلوه انجـام و آغازشازان چـون مهر تـابـان است حسنش از زوال ایمنکـه لـغـزد پــای خــط …

چــه مـی پــرسـی ز احـوال شـرار مـا و پــروازشکه در یک نقطه طی شد جلوه انجـام و آغازش
ازان چـون مهر تـابـان است حسنش از زوال ایمنکـه لـغـزد پــای خــط ازچــهـره آیـیـنـه پــردازش
بـه جـای سـبـزه گـر صـبـح قـیـامـت از زمـین رویدز تـمـکـین زیرپـای خـود نبـیند حـسـن طـنـازش
چـو مژگان هر دو عالم رابـه هم افکند از شوخـیهمان ناخـن زند بـر یکدگر چـشم سخـنسازش
پـریشـان گر شود اجـزای مجـلس جـمع کن دل راکه مطرب می کند شیرازه بـاز از رشته سازش
یـکــی بــاشــد خــط آزادی و پــروانــه کــشــتــنقفـس افـتـاده مرغـی راکه رفـت از یاد پـروازش
چــه گـل چـیـنـد کـنـار مـا زشـمـع نـازک انـدامـیکـه از بــال و پـر پـروانـه بـاشـد زحـمـت گـازش
درین یک قـطـره خـون راز عـشـقـش رانگـه دارم؟که تـنگی می کند این نه صدف بـر گوهر رازش
مـگـر درخـواب بــیـنـد وصـل گـل، کـوتــاه پــروازیکه هم در آشیان خود بود چون چشم، پروازش
لبش راه سخن بسته است بر عاشق، ولی داردز هر مژگان زبـانی در دهن چشم سخنسازش
چـه خـواهد شد سرانجـام دل مومین من صائب؟که خـارا سینه کبـک است پـیش چـنگل بـازش

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج