فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ١٣٨: سکه رخسار ما جز زر مبادا بی شما

سـکـه رخــســار مـا جــز زر مـبــادا بــی شـمـادر تـک دریـای دل گـوهـر مـبــادا بــی شـمـاشاخه های باغ شادی کان قوی تازه ست و ترخـشـک بـادا بـی شما و …

سـکـه رخــســار مـا جــز زر مـبــادا بــی شـمـادر تـک دریـای دل گـوهـر مـبــادا بــی شـمـا
شاخه های باغ شادی کان قوی تازه ست و ترخـشـک بـادا بـی شما و تـر مبـادا بـی شما
این همای دل که خـو کردسـت در سـایه شـماجــز مـیـان شــعــلـه آذر مـبــادا بــی شــمـا
دیدمش بـیمار جـان را گفتـمش چـونی خوشیهین بگو چون نیست میوه بـرمبـادا بی شما
روز مـن تــابــیـد جــان و در خـیـالـش بــنـگـریـدگفت رنج صعب من خوشتـر مبـادا بـی شما
چـون شـما و جـملـه خـلـقـان نقـش های آزرندنــقــش هــای آزر و آزر مــبــادا بــی شــمــا
جـرعـه جـرعه مر جـگر را جـام آتـش می دهیمکـاین جـگر را شـربـت کوثـر مبـادا بـی شـما
صـد هزاران جـان فـدا شـد از پـی بـاده الـسـتعقل گوید کان می ام در سر مبادا بی شما
هر دو ده یعـنی دو کون از بـوی تـو رونق گرفـتدر دو ده این چـاکـرت مهتـر مبـادا بـی شـما
چـشـم را صـد پــر ز نـور از بــهـر دیـدار تـوسـتای که هر دو چشم را یک پر مبـادا بی شما
بـی شما هر موی ما گر سنجـر و خسرو شوندخـسـرو شاهنشه و سنجـر مبـادا بـی شما
تـا فـراق شـمس تـبـریزی همی خـنجـر کـشـددست های گل بـجـز خـنجـر مبـادا بـی شما

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج