فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ١٢: عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را

عـزت مـبـردر کـار دل این لـطـف بـیش از پـیش رااین بس که ضایع می کنی برمن جفای خویش رالطـفـی که بـد خـو سـازدم ناید بـه کـار جـان مناسـبــاب کـیـن آمـا…

عـزت مـبـردر کـار دل این لـطـف بـیش از پـیش رااین بس که ضایع می کنی برمن جفای خویش را
لطـفـی که بـد خـو سـازدم ناید بـه کـار جـان مناسـبــاب کـیـن آمـاده کـن خـوی مـلـال انـدیـش را
هر چند سیل فتنه گر چون بخت بـاشد ور رسیکــشــتـــی بـــه دیــوار آوری ویــرانــه درویــش را
بـر کـافـر عـشـق بـتـان جـایز نـبـاشـد مـرحـمـتبـی جـرم بـاید سـوخـتـن مفتـی منم این کیش را
عشقم خراش سینه شد گو لطف تـو مرهم منهگـر الـتـفـاتـی مـی کـنی نـاسـور کـن این ریش را
چـون نیش زنبـورم بـه دل گـو زهر می ریز از مژهافـیـون حـیـرت خـورده ام زحـمـت نـدانـم نـیـش را
با پادشاه من بگو وحشی که چون دور از تو شدتـاریخ بـرخـوان گـه گـهی خـوبـان عـهـد خـویش را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج