خـسرو آنسـت که در صحـبـت او شیرینیسـتدر بـهشتـسـت که همخـوابـه حـورالعینیسـتدولـت آنـســت کـه امـکــان فــراغــت بــاشــدتکیه بـر بـالش بی دوست نه بس …
خـسرو آنسـت که در صحـبـت او شیرینیسـت | در بـهشتـسـت که همخـوابـه حـورالعینیسـت |
دولـت آنـســت کـه امـکــان فــراغــت بــاشــد | تکیه بـر بـالش بی دوست نه بس تمکینیست |
هـمـه عـالـم صـنـم چـین بـه حـکـایـت گـوینـد | صنم ماسـت که در هر خـم زلفش چـینیسـت |
روی اگـر بـاز کـنـد حـلـقـه سـیـمـین در گـوش | همـه گـوینـد کـه این مـاهی و آن پـروینیسـت |
گر منش دوست ندارم همه کس دارد دوست | تـا چه ویسیست که در هر طرفش رامینیست |
ســر مـویـی نـظــر آخــر بــه کــرم بــا مـا کـن | ای کـه در هر بـن مـوییت دل مـسـکـینـیسـت |
جــز بــه دیـدار تــوام دیـده نـمـی بــاشـد بــاز | گـویی از مـهر تـو بـا هر کـه جـهانم کـینیسـت |
هــر کــه مــاه خــتــن و ســرو روانــت گــویــد | او هـنـوز از قـد و بـالـای تـو صـورت بـینـیـسـت |
بـنده خـویشتـنم خـوان که بـه شاهی بـرسم | مـگـسـی را کـه تـو پـرواز دهی شـاهینیسـت |
نـام سـعـدی همـه جـا رفـت بـه شـاهـدبـازی | وین نه عیبـست که در ملت ما تـحـسینیست |
کافـر و کفر و مسـلمان و نماز و من و عـشـق | هر کسی را که تو بینی به سر خود دینیست |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج