فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ١٢١: از غبار خط رخ آن ماه می بالد به خویش

از غـبـار خـط رخ آن مـاه مـی بـالـد بـه خـویشآنچـنان کز گرد لشکر شاه می بـالد بـه خویشتـامبـدل شـد بـه خـط زلفش دلم آسـوده شـدراهـرو از مـنـزل کـوتـاه…

از غـبـار خـط رخ آن مـاه مـی بـالـد بـه خـویشآنچـنان کز گرد لشکر شاه می بـالد بـه خویش
تـامبـدل شـد بـه خـط زلفش دلم آسـوده شـدراهـرو از مـنـزل کـوتـاه مـی بــالـد بــه خـویـش
پـشـت آن لب زودتـر گـردید سـبـز از عـارضـشبـرلب جو سبزه خاطر خواه می بـالد به خویش
آنچـنان کز طـوق قـمری سـرو رعـنا می شـودهرقـدر دل تـنگ گـردد آه می بـالـد بـه خـویش
نیل چشم زخم، خوبی را دعای جوشن استازسـیه بـخـتـی دل آگـاه مـی بـالـد بـه خـویش
تـشنگی گردد ز احـسـان تـهی چـشـمان زیادوای بـرکشتـی کزآب چـاه می بـالد بـه خویش
زود مــی آیــد بــســر دوران آن کــوتــاه بــیــنکز فروغ عـاریت چـون ماه می بـالد بـه خـویش
فـربـه از مـدح سـبـک مـغـزان نفـس خـسـیساین ستور خوش علف ازکاه می بالد به خویش
زود مـی گـردد ز حـال خـویش حـسـن عـاریـتماه ازان، گه می گدازد گاه می بـالد به خویش
دربــلــنـدی گــرچــه مـی بــیـنـد زوال آفــتــابهمچـنان نادان زعـزو جـاه می بـالد بـه خـویش
اهـل هـمـت کـاسـه مـحـتـاج را خـواهـد تـهیمـهـر تـابـان از گـداز مـاه مـی بـالـد بـه خـویش
ناخـن دخـل است صائب بـاعث جـوش سخـنآنچـنان کز کاوش آب چـاه می بـالد بـه خـویش

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج