بـرنـمـی آیم بـه تـسـکـین دل خـودکـام خـویشچـون فـلـک در بـیـقـراری دیـده ام آرام خـویـشموجه بی دست و پا رادایه ای چون بحر نیستفــارغــم از فـکـر آغــ…
بـرنـمـی آیم بـه تـسـکـین دل خـودکـام خـویش | چـون فـلـک در بـیـقـراری دیـده ام آرام خـویـش |
موجه بی دست و پا رادایه ای چون بحر نیست | فــارغــم از فـکـر آغــاز و غــم انـجــام خــویـش |
چـشـمـه امـیـد رانـتـوان بــه خـاک انـبــاشـتــن | ورنه می گشتم ز بی صیدی شکار دام خویش |
شـکـرسـتـانی بـرای تـلخـکـامان گشـتـه اسـت | غـفـلـت شـیـرین لـبـان ازلـذت دشـنـام خـویش |
دردســر بــســیـار دارد دردمــنــدیـهــا کــه مــن | سوختم چون لاله تـاپـرکردم ازخون جام خویش |
حـرص بـرمن دردهای نسـیه راکـرده اسـت نقـد | صبـح نا گردیده می افتـم بـه فکر شـام خـویش |
گـرچـه مـطـلـب نـیسـت در پـیغـام دردآلـود مـن | خجـلتـی دارم،که نتـوان گفت، از پـیغام خویش |
شـرم یوسـف مـانـع رسـوایی یـعـقـوب مـاسـت | چـشـم مـا درپــرده دارد جــامـه احـرام خـویـش |
قــوت گــویـایـیـی تــا در زبــان خــامـه هـســت | ثـبـت کـن بـر صـفـحـه ایـام صـائب نـام خـویش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج