نـبــود طــلـوع از بــرج مـا، آن مـاه مـهـر افـروز راتـغـیـیـر طـالـع چـون کـنـم ایـن اخـتـر بـد روز راکی بـاشد از تو طالعم کاین بـخت اختـر سوختهگـردا…
نـبــود طــلـوع از بــرج مـا، آن مـاه مـهـر افـروز را | تـغـیـیـر طـالـع چـون کـنـم ایـن اخـتـر بـد روز را |
کی بـاشد از تو طالعم کاین بـخت اختـر سوخته | گـردانـد از تأثــیـر خــود ، سـد اخــتــر فـیـروز را |
دل رام دستت شد ولی بر وی میفشان آستین | ترسم که ناگه رم دهی این مرغ دست آموز را |
بر جیب صبرم پنجه زد عشقی، گریبـان پاره کن | افتـاده کاری بـس عـجـب دسـت گریبـان دوز را |
کـم بـاد این فـارغ دلـی کـو سـد تـمـنا می کـند | سـد بـار گـردم گـرد سـر عـشـق تـمـناسـوز را |
بـا آنکه روز وصـل او دانم که شـوقـم می کشـد | ندهم بـه سـد عـمـر ابـد یک سـاعـت آن روز را |
وحـشـی فـراغـت مـی کـند کـز دولـت انبـوه تـو | سـد خـانه پـر اسـبـاب شـد جـان ملال اندوز را |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج