فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 14 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ١٠: رفت آن روز که دامان بهار از دستم

رفــت آن روز کــه دامــان بــهـار از دســتــمرفت چـون بـرگ خـزان دیده قرار از دسـتـمگـر چـه چـون مـوج ز دریـا بـه کـنـار افـتـادملـلـه الـحـمد نرفـتـه…

رفــت آن روز کــه دامــان بــهـار از دســتــمرفت چـون بـرگ خـزان دیده قرار از دسـتـم
گـر چـه چـون مـوج ز دریـا بـه کـنـار افـتـادملـلـه الـحـمد نرفـتـه اسـت کـنار از دسـتـم
به سبکدستی من نیست کس از جانبازانمی جهد خرده جان همچو شرار از دستم
می بـرد دست و دل از کار غزالش، تـرسمکـه بـه یـکـبـار رود دام و شـکـار از دسـتـم
از رگ ابــر قـلـم بـس کـه فـشـانـدم گـوهـرچون صدف شد دل بـحر آبـله دار از دستم
خـون ناحـق شوم آنجـا که فتـد بـر سر، کاررفـتـه هر چـند کـه گـیرایی کـار از دسـتـم
تـوتـیا می شـود آیینه ز جـان سـخـتـی منسـنـگ بـر سـیـنـه زنـد آینـه دار از دسـتـم
تــا بــر آن چـاک گـریـبــان نـظـر افـتــاد مـرارفـت ســر رشـتــه آرام و قـرار از دســتــم
صائب از زخـم ندامت جـگرم شد صد چـاکسـینه موری اگـر گـشـت فـگـار از دسـتـم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج