فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کنبـرخـیز و عـزم آن در میمـون جـناب کـنسـاکـن روا مـدار تــن سـایـه خــسـب راجـنـبـش چـو ذره در طـلـب آفـتـاب کـنتـا چـو…

هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن بـرخـیز و عـزم آن در میمـون جـناب کـن
سـاکـن روا مـدار تــن سـایـه خــسـب را جـنـبـش چـو ذره در طـلـب آفـتـاب کـن
تـا چـون سـتـاره مشعله دار تـو مه شود بـیدار بـاش در شب و در روز خـواب کن
زین بـیشـتـر زیاده بـود گـفـتـن ای پـسـر عمرت کمی گرفت، بـرفتـن شتـاب کن
زآن پـیشـتـر که بـارگی وقـت سـرکـشـد رو دسـت در عـنان زن و پـا در رکاب کن
اول در مـجـامـلـه بــر خـویـشـتـن بــبــنـد پـس خـانـه مـعـامـلـه را فـتـح بـاب کـن
نفسـت بـسـی دراهم انفاس صـرف کرد زآن خرج و دخل روز بروزش حساب کن
در راه هرچـه نفـس بـدان ملـتـفـت شـود گر خود بـهشت بـاشد از آن اجتناب کن
گـر او بــشـهـد آرزویـی کـام خـوش کـنـد آن شـور بـخـت را نمک اندر جـلاب کـن
خـواهی که بـر حـقیقت کار افـتـدت نظـر بـر روی حـال خـود ز شـریعت نقاب کن
چـون عشق دوست ولوله اندر دلت فگند بـر خویشتـن چـو زلزله خـانه خراب کن
فعلی که عشـق بـاطـن آن را صـواب دید در ظـاهر ار خـطـاسـت بـرو ارتـکاب کن
هـم پــای بــرفـراز ســلـالـیـم غــیـب نـه هم دسـت در مشـیمه ام الکـتـاب کـن
زآن پــس بــگــو انــاهــو یـا مــن هــوانــا از معتـرض متـرس و بـجـانان خطاب کن
بـیم سـرسـت سـیف ازین شـطـحـها تـرا شمشیر نطق را پـس ازین در قراب کن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج
آخرین اخبار شعر و ادبیات