مینویسم عشق ، یاد بچّه هایم می کنم
پای اشکم را به کفش بی صدایم می کنم
پای اشکم را به کفش بی صدایم می کنم
قوی آرامش ، برای لحظه ای پَر می کشد
هر زمان که ، فکر درد “ایلیا”یم می کنم
شکل مهتاب است و دستانش اگرچه کوچکند
صحبت مردانه اش را ، رهنمایم می کنم
ساز دل را کوک کردم شب به شب با “ارشیا”
سوز گیتار غمش را ، هم نوایم می کنم
قدّ رعنایش ، چو سروی استوار و با وقار
خنده ی مستانه اش ، قرص شفایم می کنم
بس که گریه می کنم در خلوت سجّاده ام
ذکر خوشبختی شان را در دعایم می کنم
هردو گلهای امید زندگی هستند و من_
گرچه تنهایم ولی ، شکر خدایم می کنم !
شقایق سرحدی
شاعر شقایق سرحدی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو