خــدایـا شـاه مـا را صـحــت کـامـل کـرامـت کـنبـه غـیر از درد دین از دردها او را حـمایت کـنز نـبــض مـســتــقـیـم او بــود شـیـرازه عـالـم راجهان را م…
خــدایـا شـاه مـا را صـحــت کـامـل کـرامـت کـن | بـه غـیر از درد دین از دردها او را حـمایت کـن |
ز نـبــض مـســتــقـیـم او بــود شـیـرازه عـالـم را | جهان را مستقیم از صحت آن پـاک طینت کن |
بـه حـول و قوت خـود رفع کن ضـعـف مزاجـش را | مبدل رنج آن جان بخش عالم را به صحت کن |
گـرانـی بـیش ازین آن جـان عـالـم بـرنـمـی دارد | بـه جـان دوسـتـان درد و غـم او را حـوالت کن |
اگـر چـه نـیـسـت لـایـق جــان مـا بــهـر نـثــار او | نـثـار مـقـدم آن شـهـسـوار دیـن و دولـت کـن |
بـه لـطـف خـویش بـردار انحـراف از طـبـع او یارب | ز شـمشـیر کـج او ملک را بـا اسـتـقـامت کن |
دعـای صـحـبـت او می کـنند از جـان و دل عـالم | دعـای خـلـق را در حـق او یـارب اجـابــت کـن |
درین موسم که عدل از مهر عالمتاب شد میزان | مزاجـش معـتـدل یارب بـه میزان عـدالـت کـن |
ز نوبـت چون گزیری نیست فرمان بخش عالم را | غم و تـشویش او را منحصر در پـنج نوبـت کن |
ز نـور جــبــهـه او چــشــم عـالـم روشـنـی دارد | چـراغ عالمی روشن ازان خـورشید طلعت کن |
نــدارد غــیــر ازیــن وردی زبــان خــامــه صــائب | که یارب شـاه ما را صـحـت کـامل کـرامت کن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج