بسم الله الرّحمن الرّحیم
طنزِ گنج قارون
خواب دیدم پول پارو می کنم
می شمارم یک به یک بو می کنم
می زنم بوسه به رویِ اسکناس
می شوم مست و هیاهو می کنم
بینِ مردم می روم قارون صفت
گنج خود را بارِ یابو می کنم
باز دیدم می خرم چندین زمین
هر یکی را برج و بارو می کنم
کاخ می سازم برای خویشتن
بالش ام را از پرِ قو می کنم
دیدم عازم گشته ام سویِ فرنگ
کوچ مانند پرستو می کنم
با هواپیمایِ شخصی می پَرم
در خیالم رو به مینو می کنم
ناگهان دیدم که نقص آمد پدید
مُضطرب تنها به او رو می کنم
می شوم بیدار از خواب گران
وِرد خود را ذکر یا هو می کنم
خانه یِ دل را برایِ زندگی
با امید و عشق نیکو می کنم
علی باقری