شرط رفیق زلف شدن شانه بودن است
در وصل دوست، با همه بیگانه بودن است
خواهی اگر قدم بگذاری به کوی شمع
راهش در این مسیر چو پروانه بودن است
این مستی همیشگی ما به برکتِ
یک عمر در مجاور ميخانه بودن است
ما را خدا گدای حسین آفریده است
کار حسین،لطف و کریمانه بودن است
در آستان عشق دگر جای عقل نیست
چون عاشقی به لذت دیوانه بودن است
این نوکری برای حسین اوج بندگیست
این نوکری طريقه ی شاهانه بودن است
ای آنکه در پی شرف و جاه و منسبی
عزت گداییِ در این خانه بودن است