میان بُری به مقصد
1- نظرش پایه و پل گشت و گذرگاهم شد
یک میان بُر به دلم ، راه ِ گِل و جاهم شد
2- ره ِ نورانی و کوتاه ، به آگاهی از عشق
مقصدش دامن ِ عرفان و چراگاهم شد
3- نفس ، حیوان و در این دامنه همراه دل است
پل او شد مددی در ره و از چاهم شد
4- من ِ حیوان که دمادم پی ِ گمره شدن است
غافل از ناظر و از آن بلد ِ راهم شد
5- می برد از ره کوتاه و سَوا از کر و کور
رو به آن سوی پل و پای خودآگاهم شد
6- گِل در این گاه و چراگاه جهان مشغول است
شغل ِ دل دیدن او هر گه و هر گاهم شد
7- دیده بگشا و ببین حال و دگردیسی دل
زده از پیله برون منظره و ماهم شد
8- شده عاشق شده مجنون بر ِ لیلای درون
دل وحشی شده ام ، جای من و شاهم شد
شاعر شجاع الدین شقاقی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو