عاشقی لنگان
1- لنگه ی کفشی که به پا کرده ام
پیش خدا هست و بجا کرده ام
2- داده خدا لنگه و لنگان رَوم
دست خدا یار و عصا کرده ام
3- هدیه شد و قالب پایم نمود
شد سبب ِ عشق و صفا کرده ام
4- عاشق لنگان منم و در به در
در پی ِ آن لنگه چه ها کرده ام ؟
5- لنگه ی من پای که ها بوده است ؟
پای به پا آمده با ، کرده ام
6- پایوَرم ، پیش به آهنگ او
حمله به دل بی من و ما کرده ام
7- قاتل نفس ِ دل ِ هارم شدم
با عملم دفع ِ بلا کرده ام
8- می دهد او کفش به پای عمود
امر به معروف ِ خدا کرده ام
9- جفت کند کفش و دَوانَد مرا
تا که کند ، دل چو گدا کرده ام
10- وحشی ِ یک پاست که عاشق شده
واصلم و عزم سماع کرده ام
11- چرخ ِ سماع چرخ ِ دلی ، گرم او
آتش عشق است و به پا کرده ام
شاعر شجاع الدین شقاقی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو