شاهد فجر
١- صبح دلخواهم چو صبح فانى و روزانه نيست
فجر ِ آن يك لحظه نور و قدر يك صبحانه نيست
٢- يك طلوع وصل و فجرى باقى اندر قربت است
حرف ِ جاى جاودان و صحبت از اين خانه نيست
٣- او قسم بر فجر ِ دلخواهم به قربت خورده است
دل در اين دنيا ز والفجر ِ خدا بيگانه نيست
٤- شاهد ِ فجرم كنون در صبح ِ يك روز و خدا
خالق آيات و فجرش ، آيتى يكدانه نيست
٥- ناظم و فى الجمله منظومش در اين چرخ و فلك
آيتى محكوم ِ حكمى ، حاكمش ديوانه نيست
٦- والقلم ، والفجر و والليل و نهار و هر قسم
كرده چون يادش خدا ، غفلت از آن مردانه نيست
شاعر شجاع الدین شقاقی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو