دستی به سر خود هم دستی به دگر داریم
دست از سر یکدیگر خوب است که برداریم
دیوار به دیواریم همسایه همسایه
هم بی خبریم از هم هم چشم به در داریم
آوار پریشانی ست رو سوی کجا آریم
نه روی خوشی این جا نه جای دگر داریم
مانند مترسک ها سر گشته و حیرانیم
نه خیر کسی خواهیم نه قصد ضرر داریم
گر چه کد پستی مان ثبت و سند این جاست
دل خو ش نه ایم ازاین جا هم قصد سفر داریم
در دایره اکنون نی نون نه قلم داریم
بی نون و قلم اکنون قصد چه هنر داریم
مانند مثلث ها در زاویه محصوریم
در دایره می چر خیم از خود چه خبر داریم
وکیلی شهر بابکی
دست از سر یکدیگر خوب است که برداریم
دیوار به دیواریم همسایه همسایه
هم بی خبریم از هم هم چشم به در داریم
آوار پریشانی ست رو سوی کجا آریم
نه روی خوشی این جا نه جای دگر داریم
مانند مترسک ها سر گشته و حیرانیم
نه خیر کسی خواهیم نه قصد ضرر داریم
گر چه کد پستی مان ثبت و سند این جاست
دل خو ش نه ایم ازاین جا هم قصد سفر داریم
در دایره اکنون نی نون نه قلم داریم
بی نون و قلم اکنون قصد چه هنر داریم
مانند مثلث ها در زاویه محصوریم
در دایره می چر خیم از خود چه خبر داریم
وکیلی شهر بابکی
شاعر سیید محمد علی وکیلی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو