تو جان ِ جانی ِ جانان و جان ِجانی ِجانی
که در تناسخ ِ این قالب ِ شکسته روانی
به اعتراض زبان را به سود خود نگشایم
اگر نگاه نداری و بر جنون بِکِشانی
شدی شبیه به دریای شور و تلخ مزاجی
که جان به لب برسانی و لب به لب نرسانی
مکش به قعر جهنم چه می شود که دمی را
کنارمن بنشینی و آتشم بنشانی
هزار حافظ و خواجو نشسته در دل ِ تنگم
مرا به مهر بخوانی و نا امید نرانی
دوباره زنده شدم شاید از خجالت و مهر
مرا به خاک سیاه سکوت خود منشانی
قفس نگاه تو بود و خیال روی تو ، از بند
پرنده میشوم امشب مرا اگر برهانی
سیدمهدی_نژادهاشمی
شاعر سید مهدی نژاد هاشمی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو