سید محمد رضاموسوی – خواهر

میگه دردت به جون من همیشه
به جای تو برادر مبتلا شه

برم قربون قلب مهربونت
که از قلبم نمی تونه جدا شه

تو عمرت من میخام که غم نبینی
بسوزه ماتم و دود هوا شه

مریض میشی نداره اون تحمل
تو دنیا از خدا میخاد نباشه

به قدری می کنم گریه ز دوریت
که اشکام صورتم را می خراشه

حالا که قسمت من دوری از تست
بزار کار برادر گریه باشه

تو چشمای قشنگ ونازنینت
چراغ روشن قلب داداشه

برات کاری نکردم تا به حالا
بزار جونم به پای تو فدا شه