سید حسن مبارز
1
غزل رضوی
تقدیم به آستان امام مهربانی ها علی بن موسی الرضا علیه السلام
آری چه دیدنی ست در آن لحظه حالشان
آن ها که می خورند از آن می، حلالشان!
وا می شود به شوق حرم سفره های دل
حتی کبوتران زبان بسته بالشان
یک عده با تواند و به ایمان رسیده اند
هم در فراق با تو و هم در وصالشان
ای جان فدای آنکه دل و جان فدات کرد
اما نخواست جز نگهی در قبالشان
یک عده نیز مثل من از دور با تواند
در عالم تصور و فکر و خیالشان
ما دور مانده ایم از آن آستان عشق
آن ها که می روند حرم خوش به حالشان …
2
در خیمه ی عزای محرّم، علم یکیست
آن کس که دم زدیم از او دم به دم یکیست
در گریه ی جدایی و در خنده ی سلام
عطر نسیم سر زده ی صبحدم یکیست
در شان عشق نیست هیاهوی اختلاف
رنگ سیاه پیرهن و رنگ غم یکیست
اینجا ظهور رحمت و اینجا حسینیه است
هر تازه روضه خوان شده با محتشم یکیست
هرجا که نام اوست هوایش بهاری است
از این جهت حسینیه ها با حرم یکیست
باید برای خون خدا صبح و شب گریست
بی اعتنا شدن به خدا با ستم یکیست
بسیار بوده اند کسانی که نیستند
آری بدون عشق وجود و عدم یکیست …
3
غزل اول:
ای عشق ، خدا دوری ما را نرساند
امروز مرا بی تو به فردا نرساند
در سیر كمالات تو ، نادیده ترین است
هركس كه خودش را به تماشا نرساند
این راه صمیمانه عزیز است ، بگویید
با سر برود عاشق ، اگر پا نرساند
میمیرد از اندوه اگر حرف دلش را
این ساحل دیوانه به دریا نرساند
حالا كه رسیدیم ، بدانید بدانید
می خواست مرا شعر به اینجا نرساند
ای عشق ، به جایی نرسیده است كسی كه
خود را به در خانه ی زهرا نرساند
3
اندوهِ بی نهایتِ پنهان چگونه است
سر در سکوتِ سردِ گریبان چگونه است
ای خسته از هیاهوی دنیا نسیم عشق
برخورد با سکوت بیابان چگونه است
آرامش همیشه بهاری به من بگو
کیفیت هجوم زمستان چگونه است
دنیا نه ابتداست نه پایان زندگی
سیر و سلوک در دل زندان چگونه است
با یاد دوست در دل شب رو به اشتیاق
با لحن عشق خواندن قرآن چگونه است
با عطر سیب نام تو با طعم عاشقی
با احترام دم زدن از آن چگونه است
تنها که می شوم به حرم فکر می کنم
تنهایی غریب خراسان چگونه است …