حسّ من تبعید شد در انحصار سینه ای
عشق شد بر یک مثل قدر زنی آیینه ای
شرحه را از عشق چون برید ، مادر داغ داشت
زنده ی من از حسد شد بر کما زرّینه ای
داغدار است او ز آدم هم شکست از یک سری
چون که قصر از قصه شد قدر زنی،سارونه ای
چون ز یک شعری ز آدم من نوشتم بر سرود
قصه ها از عشق شد همچون شب دیرینه ای
عشق شد بر یک مثل قدر زنی آیینه ای
شرحه را از عشق چون برید ، مادر داغ داشت
زنده ی من از حسد شد بر کما زرّینه ای
داغدار است او ز آدم هم شکست از یک سری
چون که قصر از قصه شد قدر زنی،سارونه ای
چون ز یک شعری ز آدم من نوشتم بر سرود
قصه ها از عشق شد همچون شب دیرینه ای
سیده مریم جعفری
………………………………………………………
بر لب میقات نشستم چه زود
حق برساند که شدی زنده،رود!
من که تو را از قسمی سوختم
دل زده ام با تو شدم بر صعود
سیده مریم جعفری
شاعر سیده مریم جعفری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو