*سیده زهراشفیعی*
بازهم امشب خیالت بر سرم آوار شد
هر نفس بی تو برایم از سرِ اجبار شد
باز هم کوچه به کوچه در پی ات می گردم و
مثل هرشب خاطرات خُفته ام بیدار شد
بازهم در هر غزل بی تاب شد احساس من
بازهم امشب به یادت لحظه ها تَب دار شد
می شود در قابِ چشمانم کمی جایت دهم؟
بازهم چشمان من از بی تو بودن تار شد
می شود با خنده هایی بوسه بارانت کنم؟
بازهم لب های من از دوریت بیمار شد
باز هم تنهاتر از تنهاتر از تنها شدم….
این دلِ ناشادِ من از بی کسی بَردار شد
می شود امشب کمی مهمانِ آغوشت شوم؟
آنقدر از تو نوشتم سینه ام اَفگار شد….
شاعر سیده زهرا شفیعی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو