کهنه سربازم که هرشب دیده بانی می کنم
از حریم چشمهایت پاسبانی می کنم
….
تو فقط فرمان بده! باقیش را بسپارمن
تا ببینی من چگونه جانفشانی می کنم
…
سالها در پست بودم تا که خوردم پست تو
این عجب پستی ست! هر شب نامه خوانی می کنم
…
هر طرف رو می کنم، جغرافیای چشم توست
من به این علت همیشه نقشه خوانی می کنم
…
تو به چشمت داده ای فرمان که هر شب تک کند
من کجا؟ پاتک کجا؟ آنی که دانی می کنم
…
با سیاهی لشکر مژگان نازت تن به تن
در دلم سرنیزه ها را میزبانی می کنم
…
طرح یک آفند کاری را برای روز بعد
تا سحر با یاد تو من باز خوانی می کنم
….
یا خلاصم کن و یا فرمان آخر را بده
حکم تو هر چیز باشد! خود تو دانی می کنم
….
من نمی گویم جوانی رفت ! یادش هم بخیر!
کهنه سربازم که گاهی هم جوانی می کنم
از حریم چشمهایت پاسبانی می کنم
….
تو فقط فرمان بده! باقیش را بسپارمن
تا ببینی من چگونه جانفشانی می کنم
…
سالها در پست بودم تا که خوردم پست تو
این عجب پستی ست! هر شب نامه خوانی می کنم
…
هر طرف رو می کنم، جغرافیای چشم توست
من به این علت همیشه نقشه خوانی می کنم
…
تو به چشمت داده ای فرمان که هر شب تک کند
من کجا؟ پاتک کجا؟ آنی که دانی می کنم
…
با سیاهی لشکر مژگان نازت تن به تن
در دلم سرنیزه ها را میزبانی می کنم
…
طرح یک آفند کاری را برای روز بعد
تا سحر با یاد تو من باز خوانی می کنم
….
یا خلاصم کن و یا فرمان آخر را بده
حکم تو هر چیز باشد! خود تو دانی می کنم
….
من نمی گویم جوانی رفت ! یادش هم بخیر!
کهنه سربازم که گاهی هم جوانی می کنم
شاعر سیاوش دانیالی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو
