آن چه در خاطره ی عشق از آن من و توست*
لمعه ای از شرر و سوز میان من و توست
…
آن چه با دیده میسر شده امروز بیان
تا ابد در قفس راز نهان من و توست
…
چه توان کرد اگر نیست به ره دل شده ای
بنگر اینک که جنون رمز زبان من و توست
…
کس به جز عشق به خلوتگه ما راه نداشت
ای خوشا عشق که این سان نگران من و توست
…
گو! گذارند کناری سخن از باغ بهشت
تا ببینند که فردوس جهان من و توست
…
عقل را راه نباشد به تمنای خیال
تا ابد عقل مقصر ز گمان من و توست
…
آفتاب است اگر! نیست به جز روی مه ات
آنچه امروز بیان است عیان من و توست
…
نشود فاش دگر آن چه نهان خواهد ماند
کاین همه بسته به میزان توان من و توست
…
*استقبال از غزل معروف هوشنگ ابتهاج(ه.الف.سایه)
لمعه ای از شرر و سوز میان من و توست
…
آن چه با دیده میسر شده امروز بیان
تا ابد در قفس راز نهان من و توست
…
چه توان کرد اگر نیست به ره دل شده ای
بنگر اینک که جنون رمز زبان من و توست
…
کس به جز عشق به خلوتگه ما راه نداشت
ای خوشا عشق که این سان نگران من و توست
…
گو! گذارند کناری سخن از باغ بهشت
تا ببینند که فردوس جهان من و توست
…
عقل را راه نباشد به تمنای خیال
تا ابد عقل مقصر ز گمان من و توست
…
آفتاب است اگر! نیست به جز روی مه ات
آنچه امروز بیان است عیان من و توست
…
نشود فاش دگر آن چه نهان خواهد ماند
کاین همه بسته به میزان توان من و توست
…
*استقبال از غزل معروف هوشنگ ابتهاج(ه.الف.سایه)
شاعر سیاوش دانیالی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو