ای خداوند کریم؛ای مهربان ای یاورم
تو پناهی و مرادی و همین شد باورم
روسیاهم شرمسارازبار عصیان وگناه
مینویسم شعرها باشرم براین دفترم
تو خداوندجلیلی؛مهربان با بنده گان
حال وروزم را ببین؛باید که ازدل بگذرم
شرمسارم نادم و نالان به درگاهت خدا
بین جفای بنده گانت را چه آورده سرم
روزوشب گریانم واین سینه ی ماتم زده
دارم امید ازکرم اینک تو گیری دربرم
تو پناه آخرینی ای خداوند رحیم
حال زارم را بین یارب پریشان خاطرم
#س احمدوند
شاعر سکینه احمدوند
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو