تسبیح را بردار باباجان
ذکری بگو و بازشادم کن
بااشکهای پشت چشمانت
درخاطرت همراه یادم کن
دلخوش به عکست روی دیوارم
عاشق به چشمانت،گرفتارم
هرگاه یادت میکنم بااشک
ازفاصله این هجر بیزارم
میخوانمت هرلحظه با احساس
چون گوهر دردانه ای…الماس
جانم به جانت بستگی دارد
برپینه ی دستت دلم حساس
نام قشنگ تو مَلَک ..باباست
درچشم زیبای تو غم پیداست
دائم به فکر جانِ ماهستی
درعاشقی همپای تو لیلاست
ای مهربان ای بهترین یاور
تنهاترین مردی و دین باور
بابا که داری کوه درپشتت
باشد نگهدارت خودِ داور
صدبوسه برپایت زنم هردم
ای بهرجانِ من دُرو خاتم
هرلحظه یادت میکنم باعشق
حوری زجنس مرد درعالم
#س احمدوند تقدیم به پدرعزیزترازجانم
شاعر سکینه احمدوند
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو