فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

سيد محمد طباطبايي – مرغ مهاجر

آمدي تا به دلم مرغ مهاجر باشي

هر زمان خواست دلت ، باز مسافر باشي

مثل شبنم بنشيني به سحرگاهي سرد

روي گلبرگ گل عشق تو ظاهر باشي

پرتو صبح كه تابيد ، نسيمي بشوي

خاطراتت ببري ، حسرت ِخاطر باشي

با تبر قطع كني ، ريشهء احساس مرا

بر من و سوختنم ، باز تو ناظر باشي

تا گل عشق شكوفا شد و تا ميوه رسيد

بروي سيب درختان مجاور باشي

گندم مزرعه را سخت به خواهش بكشي

در تمناي من و وسوسه ، ساحر باشي

شعله برداري و اين مزرعه آتش بزني

آتشي مانده به خاكستر و ساتر باشي

مثل پروانه ببافي به تنم بند ِ پرند

چون حريري به نخ پيله ، تو فاخر باشي

يا چو گرگي به شبي گلهء چوپان بدري

با لباسي به تن ميش ، تو ظاهر باشي

بارها رنگ شد اين چهرهء زرد از نيرنگ

چون خزان رنگرزي ، حاذق و ماهر باشي

گرچه ابريست دلم ، حسرت باران دارد

چشم طوفان زده از بارش وافر باشي

اشك ها ريخت ، كه تطهير كند عشق تو را

غسل تعميد تو شد اشك ، كه طاهر باشي

اين همه درد بجانم ، همه بي مهري توست

من بجان مي خرم اين درد، تو شاكر باشي

#سيدمحمدطباطبايي

شاعر سيد محمد طباطبايي

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو